یک دم آسودگی



 "Sabre Dance" قطعه ای از یک باله به نام گایانه "Gayane" ست که هنرمند ارمنستانی آرام خاچاتوریان اون رو آهنگسازی کرده

دریافت
حجم: 12.4 مگابایت

داستان باله "Gayane" درباره زن جوان ارمنی به نام گایانه است که در یک مزرعه پنبه کار می کند. همه کسانی که به همراه گایانه در این مزرعه کار می کنند راضی و خوشنودند به جز شوهر گایانه، گیکو که مردی الکلی و تنبل است. گیکو به همراه چند قاچاقچی به خانه می آید آن ها مقداری پول یدند قرار ست که آن را بین خودشان تقسیم کنند و بعد مزرعه پنبه را به آتش بکشند و فرار کنند. گایانه متوجه نقشه شوهر و رفقایش می شود و بعد از رفتن قاقچیان، بر سر این موضوع با همسرش بحث می کند. دعوا بین آنها بالا می گیرد و گیکو، گایانه را در یک اتاق حبس می کند و از خانه می گریزد. گیکو و قاقچیان در سر راهشان در یک منطقه کردنشین به آرمن برخورد می کنند و از او مسیرشان را می پرسند. آرمن که به موضوع مشکوک شده 3 جوان کرد را می فرستد که یک افسر به نام کازاکوف را خبر کنند. کازاکوف به موقع می رسد و 3 تا قاچاقچی را دستگیر می کند اما گیکو موفق به فرار می شود و در بین راه، گایانه (که توانسته از اتاق فرار کند) او را پیدا می کند و تلاش می کند او را از این کار منصرف کند اما گیکو، گایانه را به کشتن فرزندشان تهدید می کند و او را با چاقو زخمی می کند.کازاکوف با شنیدن فریاد گایانه سر می رسد و گیگو را دستگیر می کند و او را به قانون می سپارد کازاکوف برای بهبودی گایانه از هیچ کوششی دریغ نمی کند و این باعث ایجاد عشق بین این دو می شود و در نهایت باله با رقص های محلی شاد 3 عروسی : کازاکوف و گایانه، آرمن با عایشه (یک دختر کرد)، کارن و نونه، به پایان می رسد.    


قسمت 1، قسمت 2 ، قسمت 3

. خود پسره به زبان اومد: من پسر فلان پادشاه هستم، ما هفت برادریم و برای هر کدام هم قصر مخصوصی پدرمان ساخته. خیال داشت برای من عروسی بگیره که گرفتار این دیو شدم. دخترا پرسیدند: چطور؟ چرا؟

گفت: یه شب من تو قصر خوابیده بودم، قصر من هفت در داشت و دم هر دری یه قراول با شمشیر کشیده ایستاده بود، اتفاقا قراول هفتم خوابش گرفت، شمشیرش رو گذاشت زیر سرش و خوابید. تا خوابش برد، دیوه اومد تو، و منو گرفت و روی شاخش گذاشت و آورد اینجا. نرسیده تازیانه را کشید به جون من، حالا نزن کی بزن. گفتم: چرا می زنی؟ گفت: برای اینکه در طالع من نوشته که کشتن من به دست توست و من باید تو رو نگه دارم و آن روز عوض اینکه تو مرا بکشی من تو رو بکشم. بعد هم، مرا طلسم کرد و با این زنجیر بست و به صورت سگ درآورد.

ادامه مطلب

قسمت 1 و قسمت 2

.دیو از شاخش دسته کلیدی در آورد و رفت به سراغ اتاقها. دونه دونه اتاق ها رو وا کرد و نشون نمکی داد. نمکی از دیدن اتاقها چشمش سیاهی رفت. چیزهایی دید که هیچ وقت خیال نمی کرد به خواب هم ببینه. از جواهرات، از لباس های زربفت، از سکه های طلا و نقره، از گردن بند و زینت های نه، حتی یکی دو اتاق هم پر بود از خوراکی و آذوقه.

ادامه مطلب

 

 در قسمت 1 دیدیم که بر اثر بی توجهی نمکی به قفل کردن در، دیو وارد خونه میشه

مادر نمکی گفت: گیست رو ببرند نمکی، خونت رو بریزند نمکی، به تخت نمونی نمکی، به بخت بسوزی نمکی، شیش در رو بستی نمکی، یه در رو نبستی نمکی. زود باش! برو در اتاق پنج دری رو برای دیوه وا کن! نمکی با ترس و لرز از جاش پا شد و رفت در اتاق پنج دری رو وا کرد، دیو رو برد توی اتاق و زود اومد توی جاش خوابید. باز دیو صداش رو بلند کرد: هی بر شما، هو بر شما، کفش دریده بر شما، مهمون رسیده بر شما، خانی ندارد بر شما، نانی ندارد بر شما؟

ادامه مطلب

خب امشب می خوام یه قصه براتون تعریف کنم .داستان نمکی رو مادرم وقتی بچه بودم برام تعریف می کرد : "یه روز یه دختری بود اسمش نمکی بودنمکی ش توی خونشون که هفت تا در داشت زندگی می کردند .  " راستش مادرم چون بچه بودم داستان رو کامل تعریف نمی کرد برای این که نترسم آقا دیو رو آقا ه معرفی کرده بود به خاطر همین تو عالم بچگی همیشه برای من سوال بود چرا نمکی و مادرش وقتی اومده خونشون به جای این که زنگ بزنند پلیس، از ه پذیرایی می کردند؟؟. حالا بعد از سال ها قصه اصلی رو پیدا کردم و خوندم و خوشم اومد گفتم برای شما هم بذارم

ادامه مطلب

می دونم که اصلا "قصه های مجید" نیاز به معرفی نداره از هر کسی که تو ایران زندگی می کنه بپرسید احتمالا یه خاطره هر چند کوچیک ازش داره. حتی اگر کتابش رو هم نخونده باشه سریال قشنگی که کیومرث پوراحمد بر اساس این کتاب ساخته رو حتما دیده.داستان های شیرین و دلچسبی که روایتگرشون یک پسر بچه به نام مجیده که بزرگش در یکی از روستاهای کرمان (در فیلم و سریال اصفهان) زندگی می کنه. هوشنگ مرادی کرمانی قصه های مجید رو براساس زندگی واقعی خودش، در سال 1353 برای پخش در رادیو (به صورت نمایش) نوشت و همون زمان با استقبال مردم رو به رو شد و همین محبوبیتش منجر به چاپ کتاب و بعد از اون فیلم شد.

ادامه مطلب

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ایرانیاتبلیغ ورزش تیراندازی جزوه و خلاصه کتاب بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ salehein نایاب سیتی کوروش کبیر آموزش رانندگی تکمیلی وحرفه ای به گواهینامه دار ها قیمت طلا نرخ روز طلا شرکت نماشویی و کار در ارتفاع گاه نوشت های یک نویسنده